پارت هفتاد و هفتم

زمان ارسال : ۱۰۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه

******
ایپزود دوم،بیمارستان:

هوتن روی تخت بیمارستان خوابیده بود.پلک هایش بسته بودند ودستگاه های زیادی به او وصل بود.پرستار چیزی توی سرم او تزریق کرد ونگاهی به وضعیتش انداخت.نفس کلافه‌ای کشید وزیر لب گفت:
-کاش زودتر برگرده به این دنیا.
دوباره به صورت هوتن نگاه کرد.کنار پیشانی‌اش یک زخم عمیق افتاده بود وسرش هم باند پیچی شده بود،گویی نفس نمی کشید اما زنده بود!
دستش را

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • پرنیا

    00

    چقد خوب ک زندس 🥺🥺 ولی این حامی چرااا باز پیداش شد؟! دستت بازه بزن خلاصش کن،بقول محبوبه باااز شرو کرده ب شو راه انداختن😶😒

    ۳ ماه پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    ولی حتی مادرش هم می‌دونه دیگه😂

    ۳ ماه پیش
  • اسرا

    00

    وای ازحامی که عذاب دادن پروانه کارش🙏💋

    ۳ ماه پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    دقیقا🫠

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.